آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

آیلین دنیای مامان و بابا

بدون عنوان

عزیز دلم امید زندگیم اینروزها فکرم درگیر آینده تو هست دوست دارم یه کاری کنم آدم موفقی باشی و رو پای خودت وایسی هر چی دارم فدات می کنم ولی دوست دارم سربلند شاد زندگی کنی و به قول خاله زهرا دوست وبلاگیم مهربان باشی ولی شکننده نباشی مثل مامانی که دل کسی و نمی شکست ولی همه دلشو یه جوری شکستن نباش .دلبندم دوست دارم اوقات خود را با کسب علم و سرگرمیهای سالم پر کنی هر چه بزرگتر میشی استرس من بیشتر میشه  اخ اگه بدونی مادر بدون چه سخته امیدوارم خدا پشت و پناهت باشه  عسلم ...
6 خرداد 1393

بدون عنوان

سلام دخمل نازم این روزا نمی تونم زیاد پایه نت بیام آخه دکتر گفته سیاتیک دارم استراحت باید کنم ولی چند روز و باهم می نویسم. بعد دوچرخه که واست گرفتیم که به اونم رازی نشدی تصمیم گرفتم یه تاب واست بگیرم آخه عاشق سرسره تاب هستی وقتی می بردیمت  پارک ساعتها بازی می کردی باز به زور می آوردیمت خونه والبته عاشق بازی دست جمعی با بچه ها الهی بمیرم واست عسلم آخه تو فامیلا بچه ای نیست تا باهاش بازی کنی امیدوارم خاله جون یه نی نی بیاره تا از تنهای دربیای عسلم این جمعه هم طبق معمول با خاله وعمو هادی ومامانی وبابای باباجون رفتیم به دل طبیعت خیلی خوش گذشت ولی موقع عصر بارون شدیدی بارید تو هم که عادت شیشه ماشینو باز کردنو نمی خوای ترک کنی فرداش یه کوچول...
5 خرداد 1393

بدون عنوان

سلام دخترکم عسلم اینروزها خیلی لجباز شدی کافیه یه چیز بخوای مارو کچل میکنی بابایی هم که طاقت دیدن گریه وناراحتی تورو نداره هر چی بخوای واست سریع آماده می کنه  امیدوارم قدر باباجونیو بدونی چون خیلی خیلی دوسست داره ومهربون دلسوزه دلبندم هر پدر مادری دوست داره کودک دلبندش بهترینهارو داشته باشه ولی اگه یک موقع به خواسته ات نه گفتیم بدان که صلاح کار همین بود بگذریم .البته مامان بزرگ میگه بابا مهدی هم کوچولو بود مثل تو لج می آورد تا چیزیو که میخواست بدست نمی آورد کوتاه نمی اومد بالاخره لجبازی امروزت کار ساز شد دوچرخه که می خواستی خریدی مبارکت باشه عزیزم البته یه دوچرخه می خواستی که مناسب سنت نبود ولی با هزار ترفند  دوچرخه مناسب سنتو خ...
1 خرداد 1393

می خواهم بر گردم به روزهای کودکی

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آ ن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود عشق تنها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین دشمنام خواهر و برادرهای خودم بودند تنها دردم زانوهای زخمی ام بودند تنها چیزی که میشکست اسباب بازیهایم بود ومعنای خداحافظ تا فردا بود
31 ارديبهشت 1393